ازش خواهش می کنم که سیم رابط کامپیوتر رو به برق بزنه. خم می شه و این کار رو می کنه. وقتی سرش رو بالا میاره انگار تازه فهمیده چه کار کرده. انگار تازه فهمیده که اشتباه کرده!!!که با خودش عهد کرده بوده که هیچ کاری برای من انجام نده (کلا هم شاید بعد از اون دفعه که ازش خواستم یه لیوان آب برام بیاره و نیاورد این دومین باریه که یه کار بی ارزش دیگه ازش خواستم!) تا زمانی که دوباره باج دادن بهش رو از سر بگیرم. ( آخه مدتیه پول های بی خود و بی جهتی رو که هر هفته ازم می گرفت بهش نمی دم اونم چون خودم بی کارم و لنگ همین چندرغاز) هوار می کشه که اگه خودت بودی این کار رو می کردی؟ داد و بی داد راه می اندازه و می ره. بعد اینکه یه «آشغال» حواله ش کردم به فکر فرو می رم. آیا واقعا این صفت برازنده ی برادر من هست یا نه؟ ما هیچوقت به هم فحش نمی دیم واسه همین خیلی وارد نیستم که وقتی لازم می شه چی باید بگم؟ گربه ی نمک نشناس شاید صفت بهتری باشه اما خب تو اون تنش عصبی که در اثر اون فریاد ناگهانی بوجود اومد اونقدر حضور ذهن نداشتم! گربه ی بی صفت؟ یا ای پسر قدر نشناس؟! راستی اگر خودم بودم می کردم؟ خب آره. هرکاری که تا حالا خواستن براشون کردم. برای این و اون یکی داداشم. گفتم وظیفمه خب خواهرم دیگه. حتی جایی که خودم نمی خواستم بکنم مادرم مجبورم کرده بکنم. هنوزم که با چهار تا آشنا نشستیم اگه صحبت سر مشکلات اون دو تا بشه مادرم منو متهم می کنه که به اندازه ی کافی وقت و حوصله نگذاشتم برای تربیت برادرهام!!!  

فضای اطرافم به شعاع ۵۰-۶۰ متر پر از انرژی منفیه. دلم می خواد شنا کنان خودم رو از این فضا بکشم بیرون. دیگه نمی خوام مادر٬ دختر٬ خواهر و برادر خوبی باشم. می خوام خودم باشم.

نظرات 1 + ارسال نظر
ممرضا جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 http://mrrasekh.blogfa.com

سلام صبای عزیز به معنای واقعی دلم واست تنگ شده خیلی ناراحتم از این حسی که اونجا داری دوست دارم هرجا هستی فقط و فقط به فکر خودت باشی فکر کنی به هیچ چیزو هیچ کس تعلق نداری راحت پرواز کنی واز بالای سر همه چی رد بشی گور بابای همه کس به خودت فکر کن دخترک زیبا ......
به امید دیدار شاد باشی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد