با صدای شاد و پر انرژی حرف می زنم البته سرماخورده و تو دماغی. تو فیس بوک  عکس عوض می کنم لینک های شاد می گذارم کتاب های روانشناسی می خونم به خودم قول ها می دم نقشه ها می کشم حساب کتاب می کنم خلاصه دنبال یه راه فرارم. فرار از اینی که الان هستم و گریز به اونی که باید باشم .یه زمانی بودم. خودم بودم

خوبی این دیوار های چوبی اینه که وقتی می خوای بزنی به تخته لازم نیست کلی دنبال تخته بگردی کافیه دستتو دراز کنی!  

خانم همسایه پایینی بارداره. یه بچه دو ساله هم داره که هی باید دنبالش بدوه. امروز که خسته و کلافه اومده بود بالا بهش یه صندلی تعارف کردم و یه لیوان آب دادم دستش. خیلی خوشحال شد. با خودم گفتم چه خوبه همیشه یه نفر باشه که حال آدم رو بفهمه حتی برای چند دقیقه. 

می خوام برم سفر به یکی از شهر های اطراف. برا دو سه روز. می دونم تو این بی کاری شاید موقعیت خوبی نباشه اما واقعا بهش احتیاج دارم.  

هوای پرواز تو سرمه. می خوام پرواز کنم روی دریا ها و اقیانوس ها و برم یه جای گرم

نظرات 4 + ارسال نظر
بارون سیاه جمعه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 22:30 http://blackrain.blogsky.com

خودمُ جای شخصیت اول فیلم می ذارم که شکست خورده !
اینُ جا انداختی

فکر کنم اشتباه از شماست که بد برداشت کردین.
من شکست نخورده ام!

پرستیدنی شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 http://deeba.blogsky.com

پرواز حس قشنگیه
مخصوصا که به اسمت هم میخوره
رها
چه قشنگه

محسن شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 21:45

بهترین کار رو می کنی . خوش بگذره .

حنا یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 16:40

سلام عزیزم......
قربونت بشم.......
برو ....مسافرت عالیه ..حتی تو بی پولی.....بهتر از این نمیشه......
اون روزا که آدم انگاری تو یه گردونه افتاده ....مسافرت از اون گردونه درت میاره .....حداقل بهتر خودتو میبینی...
خوش باشی عزیزم..........یا بیا همن جا یا برو آفریقا.......خرج کن پوله رو .....جهنم که بعدش چی میشه.....
دلت خوش باشه
دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد