مامانم سعی می کنه اصلا باهام حرف نزنه سوالی نپرسه یا چیزی نگه.فکر می کنه منظور من از آرامش و استقلال اینه! فقط در مورد خوردن بام حرف می زنه: بیا صبحانه بخور.آب میوه می خوری؟ چاییت سرد شد!  

تو این خونه نباید حرفتو بزنی. اگه بزنی دیگه کسی بات حرف نمی زنه! یه جورایی یا بچه باید حرف بزنه بزرگتر گوش بده یا برعکس. دوتاش با هم نمی شه. انگار نمی تونیم باش کنار بیایم.امیدوارم تو زندگی آینده م بتونم این تناسب رو درست رعایت کنم.

نظرات 4 + ارسال نظر
باقری دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 23:24 http://haqiqat.mihanblog.com

حدیث قدسی

ای بنده من! آن گاه که به نماز می ایستی، آن چنان به سخنانت گوش می دهم که گویی همین یک بنده را دارم و تو آن چنان از من غافلی که گویی چندین خدا داری

هر گاه بندگانم جای مرا از تو طلب کنند بگو نزدیکم، به محض این که صدایم کنند، پاسخشان گویم

باعرض ادب واحترام به شمادوست بزرگوار امیدوارم مقبول شما قرارگرفته باشد
یاحق


مهتاب سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:14

همینو دقیقا همینو برای مامانت بنویس بهشون بگو بگو این روش خوبی نیست

مرد راسخ سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 19:07 http://rasekhman.blogfa.com

سلام گلی
ووووااااای ی ی
دیگه حوصله مهتابو ندارم همیشه زودتر از من اینجاست.
منم برات دعا میکنم ومطمئنم زندگی آینده ات سر شار از عشقو احترامه ، اون روز نزدیکهو.....

حنا سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 20:26

سلام.....آخی....خیلی حال کردم که گفتی....کاره سنگینی بود...خییل خوب کردی......
خوشم میاد آسته پیوسته میری جولو.....موذی!
از همین الان میبینمت که واسه خودت خونه گرفتی و حالش و میبری...مشکلا ت داره ولی تو خوش الحالی!
دوست دارم....
نارحات نباشیا...گریه هم نکنی ها....
اینه روزگار....
راستی به نظرم میدونی کی همه این بی نظیری ها رو به افول رفت؟ روز یکه مامانت نتونست همه چیزو تحت کنترل خودش داشته باشه....یعنی ناخوداگاه اون قدرت قبلی رو به خاطره بزرگ شدنه بچه ها و کمبود وقت و بالا رفتنه سن از دست داد..... انگاری یه دیواری وبد که خودش با دست نگهش داشته بود......به جایه اینکه بزاره ..از اول ....این دیوار خشت هاش خشک بشه و خودش قوام بشه......و وقتی که نتونست نگهش داره ..کم کم ..اون دیوار یکه فکر میکرد ...ریخت.....البته به نظره من نریخته ..ولی اون دیوار یکه تو ذهنه شما ها بود ..آره ریخته...
خوش باشی....دوست دارم گوگولی تنها!ولگرد.....تک خور!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد