یه بار سنگین

از اینکه درکم نمی کنی ناراحتی؟ چون نمی فهمی برای چی گریه می کنم باهام قهر کردی؟ شایدم ناراحتی چون نمی تونی بپرسی برای چی. ها؟ (هیچوقت نپرسیدی) یا شایدم می دونی و به خاطراین برام ناراحتی....

 حالا دیدی؟ حالا رسیدی به حرف من؟ بهت گفته بودم که اون دو تا با هم نمی تونن. نمی مونن. قبل اینکه بخواین تصمیم بگیرین. قبل رفتن. من همه چیزو می دونستم. قبول نکردی....حالا من و تو موندیم و یه غم سنگین توی دل تو ، روی  شونه های من ( اینجوری حسش می کنم). حالا هم قبول نمی کنی که تنها چاره، رفتن تو ست. حالا باز هم نمی خوای منو باور کنی. ای کاش می تونستم بهت بگم. ای کاش دلم میومد که داد بزنم جیغ بکشم و بگم همه ش تقصیر تو ست پس تو باید بری. کاش می تونستم بهت بفهمونم که زندگی رو اونجوری که هست ببین نه اونجور که می خوای باشه.کاش طاقتت زیاد تر بود.... وقتی این همه فریاد رو تو دلم خفه می کنم حالم از همه چیز و همه کس به هم می خوره. می خوام بالا بیارم و هر چی تو دلمه تف کنم تو صورت این زندگی. کاش یکی،  کاش مادر، تو طاقت شنیدن داشتی....

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مهتاب شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 23:18 http://www.dotiraz1.blogfa.com

بگو همه رو بگو با نرمی با خواهش با فریاد با تهدید ولی بگو
این حالت برای اونا طاقت فرسا تره

باکس اهواز چهارشنبه 16 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 15:11 http://link-ahvaz.sub.ir

با سلام خدمت دوست عزیز اگر میخوای آمارت بره بالا لینک باکس ما رو بذارید باکس ما روزانه به شما 1000 تا بازدید میدهد با تشکر مدیریت اهواز باکس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد