انتظار

 

چرا وقتی می خوایم بگیم سرطان به طاش که می رسیم بغضمون می ترکه؟  روزی که شنیدم سرطان داره پشت تلفن ساکت شدم. شاید از ناباوری بود. اما ظهرش که داشتم برای عاطفه می گفتم، درست وقتی رسیدم به طا، زدم زیر گریه. شاید تازه اون موقع باورش کردم. حالا هر تابستون که می شه دلم پر می زنه که برگرده ایران. دفعه اول که اومد، تازه سالم شده بود. اومد و یه عالمه غم و غصه رو همراه دارو هاش خورد و رفت. همین شد که دارو هاش  اثر نکرد. دفعه دوم که اومد، دوباره مریض شده بود. این بار وقتی از اینجا برگشت دارو هاش رو خورد.

 یعنی حالا که بیاد حالش خوب شده؟؟؟

نظرات 7 + ارسال نظر
آتوس یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 21:39 http://e

رهای بی معرفت...
مگه قرار نشد آپ کردی خبرم کنی ...؟!
کابوس ترس رو خوندم.... می ترسم اگه بهت بگم عالی بود به احساساتت کم اعتنایی شده باشه..
اگه خوب میفهمم چی میگی.. بخاطر اینه که ....
هیچی... قول داده بودم دیگه به هیچ کس نگم..
Anyway ...

[ بدون نام ] دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 13:08

می دونی چرا ؟
ترس ما از ط سرطان نیست از ت تنهایی از ت دلتنگی
چون هر دو یه جور تلفظ می شن اشتباه می گیریشون

hhz دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:06 http://www.hhz.blogsky.com

می خواستم مزه بریزم ولی این نظر دومی زیونمو من کوب کرد!!
بماند.

حنا گلی دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 21:53 http://ssseeetttaaarrreee.blogfa.com/

رها جونم تو خیلی خوبی......ایشالا که خوب بشه..دعا میکنیم همه با هم براش دعا میکنیم...خداوند سلامتی بهش بده..آمین

گواش چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:15

امیدوارم رهای عزیزم...

مردی که مرده بود چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 14:26 http://zendeh-be-goor.blogsky.com

امید را ازدست نده......
هفته ی گذشته دارویی برای سرطان دستگاه گوارش ساخته شد در ایران....
امید را از دست نده....
امید را هم که ببازیم...همه چیزمان را باخته ایم

اراز یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:55

سلام لطفا از احساساتی شدن نترس اتفاقا مطلب کابوس ترست خیلی خوب بود .اصتا چه اشکالی داره واقعی باشه

ممنون ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد