چرا وقتی می خوایم بگیم سرطان به طاش که می رسیم بغضمون می ترکه؟ روزی که شنیدم سرطان داره پشت تلفن ساکت شدم. شاید از ناباوری بود. اما ظهرش که داشتم برای عاطفه می گفتم، درست وقتی رسیدم به طا، زدم زیر گریه. شاید تازه اون موقع باورش کردم. حالا هر تابستون که می شه دلم پر می زنه که برگرده ایران. دفعه اول که اومد، تازه سالم شده بود. اومد و یه عالمه غم و غصه رو همراه دارو هاش خورد و رفت. همین شد که دارو هاش اثر نکرد. دفعه دوم که اومد، دوباره مریض شده بود. این بار وقتی از اینجا برگشت دارو هاش رو خورد.
یعنی حالا که بیاد حالش خوب شده؟؟؟
رهای بی معرفت...
مگه قرار نشد آپ کردی خبرم کنی ...؟!
کابوس ترس رو خوندم.... می ترسم اگه بهت بگم عالی بود به احساساتت کم اعتنایی شده باشه..
اگه خوب میفهمم چی میگی.. بخاطر اینه که ....
هیچی... قول داده بودم دیگه به هیچ کس نگم..
Anyway ...
می دونی چرا ؟
ترس ما از ط سرطان نیست از ت تنهایی از ت دلتنگی
چون هر دو یه جور تلفظ می شن اشتباه می گیریشون
می خواستم مزه بریزم ولی این نظر دومی زیونمو من کوب کرد!!
بماند.
رها جونم تو خیلی خوبی......ایشالا که خوب بشه..دعا میکنیم همه با هم براش دعا میکنیم...خداوند سلامتی بهش بده..آمین
امیدوارم رهای عزیزم...
امید را ازدست نده......
هفته ی گذشته دارویی برای سرطان دستگاه گوارش ساخته شد در ایران....
امید را از دست نده....
امید را هم که ببازیم...همه چیزمان را باخته ایم
سلام لطفا از احساساتی شدن نترس اتفاقا مطلب کابوس ترست خیلی خوب بود .اصتا چه اشکالی داره واقعی باشه
ممنون ...