پشت بند یادداشت قبلی:

 

هر وقت کاری براش می کردم یا لطفی در حقش٬

می گفت:«حالا چه جوری جبران کنم؟» یا « نمی دونم چه جوری جبران کنم؟»

من هم می گفتم نیازی به جبران نیست٬من این کار رو به خاطر تو کردم نه  خودم.

 هیچ توقعی نداشتم ٬ می گفتم:این چه حرفیه٬ نیازی به جبران نیست.

تا اینکه بالاخره کار خودش رو کرد٬

بر خلاف انتظار من جبران کرد٬

اونم به بهترین(!) شکل ممکن: با شکستن دل من.

فقط کاش می شد بهش بگم: من که توقعی نداشتم...

نظرات 1 + ارسال نظر
مهتاب چهارشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 15:59

هی زندگی
خب این کارارو در حق من می کردی
لااقل دلتو نمی شکوندم
هنوزم دیر نشده می تونی از بدهی هام چشم پوشی کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد